سبز و سفید و سرخ است ، نشان سرفرازی
سرخش به رنگ خونِ ، شهید جاودانی
باشد نشان الفت ، رنگ سپید و روشن
مُهر ولایت ما ، در رنگ سبز و گلشن
این سه نشان فخر است ، تا کوردل بداند
گر چشم حق نباشد ، انصاف مرده باشد
آرشی داری به تیر انداختندست بهرامی به شیر انداختن
کاوه آهنگری ضحاک کشپتک دشمن افکنی ناپاک کش
ای ز تو هستی گرفته ریشه ام
نیست جز اندیشه ات اندیشه ام
آرشی داری به تیر انداختن
دست بهرامی به شیر انداختن
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
اگر سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
فیلم رویارویی اش با ما تماشایی بُوَد
پرده فال و تماشا را به آتش می کشیم
تنگه هرمز گلوگاه بلیات است و ما
قایق دزدان دریا را به آتش می کشیم
برد موشک های ایرانی کم از سجیل نیست
با همانها فوج اعدا را به آتش می کشیم
همچو رویش در بهاران/همچو جان در هر بدن/مثل بوی عطر گلها
مثل سبزی چمن/ای وطن!
مثل راز شعر حافظ/مثل آواز قناری/همچو یاد خوش ترین ها
وطن، پاره تن من،
کوههای سر به فلک کشیدهات،
آرزوهای دست نیافتنیام
و دشتهای بیکرانت،
رویاهای زیبای من هستند.
وطن تنها میراثی است که
هرگز نمی توان آن را خرج کرد،
هدیه داد و یا فروخت.
جان من فدای وطن و مام میهن که
تمام روح و قلبم در ریشه و خاک آن،
جای گرفته است.