ای ز تو هستی گرفته ریشه امنیست جز اندیشه ات اندیشه ام
ای وطن ای مادر تاریخ سازای مرا بر خاک تو روی نیاز
ای کویر تو بهشت جان منعشق جاویدان من ایران من
وطن یعنی سرای ترک تا پارس
وطن یعنی خلیج تا ابد فارس
مرزداران دلیرت جان به کف سرفرازن سپاهت صف به صف
آرشی داری به تیر انداختن دست بهرامی به شیر انداختن
وطنم، وطنم، وطنمبشنو ز دلم سخنم
اگر از بر جان گذرمنرود وطن از نظرم
کلام شد گلوله بارانبه خون کشیده شد خیابانولی کلام آخر این شدکه جان من فدای ایران
ایران…فدای اشک و خنده تودل پر و تپنده توفدای حسرت و امیدترهایی رمنده تو
بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــادچـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد